داستان اشتباه کردن اشکال نداره
- 1403-6-11
- 405
- داستان ,
در یکی از آخر هفته های زیبای بهاری، پویا کوچولو به همراه خواهر بزرگترش پریا و مامان و باباش رفتن به دیدن مادربزرگشون که توی یه روستای زیبا زندگی میکرد و یک مزرعه خیلی قشنگ داشت. پویا کوچولو که خیلی مزرعه مادربزرگشو دوست داشت، ازش اجازه گرفت و رفت توی مزرعه مشغول بازی شد. اون یه دونه چوب برداشت و دنبال مرغ و خروسها تو مزرعه میدوید و لذت میبرد. اما حواسش نبود و یه دفعه چوب رو زد به یکی از بطریهای شیشه ای بزرگ مادربزرگ که توش ترشی انداخته بود. بطری شکست و ترشیها همش ریخت روی زمین. پویا که خیلی ناراحت شده و ترسیده بود، خرده شیشه ها رو جمع کرد و انداخت توی سطل زباله. ترشی ها رو هم سعی کرد زیر خاک پنهونشون کنه که خواهرش پریا رو دید که داره نگاهش میکنه.
ظهر وقت ناهار، مادربزرگ از پریا خواست که توی آماده کردن سفره بهش کمک کنه. پریا هم نگاهی به پویا کرد و گفت: مادربزرگ! پویا میخواد توی کارهای خونه به شما کمک کنه و کارهای ناهار رو خودش انجام بده. پویا هم که یاد بطری ترشی افتاده بود، هیچی نگفت و خودش سفره رو پهن کرد؛ بعد از خوردن ناهار هم، به مادربزرگش کمک کرد که سفره رو جمع کنه.
عصر مامان و بابا میخواستند پریا و پویا رو ببرند کنار رودخونه تا با هم ماهیگیری کنن. ولی مادربزرگ که میخواست برای شام بره خرید کنه از پریا خواست که بمونه و بهش کمک کنه. پریا بازم شونه خالی کرد و به مادربزرگ گفت: پویا ماهیگیری رو دوست نداره و میمونه به شما کمک میکنه. پویا هم مجبور شد چیزی نگه و قبول کنه.
فردای اون روز هم پویا علاوه بر کارهای خودش و کمک به مادربزرگ و مامان، کارهای پریا رو هم انجام داد تا اینکه بعدازظهر خسته شد و تصمیم گرفت همه چی رو به مادربزرگش بگه. وقتی داستان رو برای مادربزرگ تعریف کرد، مادربزرگ بهش لبخند زد، اونو بغل کرد و گفت: پویا جان! عزیز دلم، من دیروز از پشت پنجره دیدم که چه اتفاقی افتاد. میدونم که تو عمداً این کارو نکردی و خودتم از بی احتیاطی که کردی پشیمونی. منم تو رو میبخشمت. البته منتظر بودم زودتر بیای و حقیقت رو به من بگی. یادتم باشه که هیچ وقت برای پنهان کردن اشتباهاتت، اجازه ندی که بعضی از آدما مثل پریا ازت سوء استفاده کنن. باید قوی باشی و اشتباهاتت رو بپذیری و تلاش کنی که دیگه تکرارشون نکنی.
شایسته
سلام. داستانهاتون که شیرین و کوتاهه خیلی عالیه. بخصوص برای بچه های کوچیک.
پاسخ مدیریت: سپاسگزاریم. امیدواریم بقیه داستانها و مطالب سایت هم مورد پسندتون باشه.