لگوی سایت مهدتو افزودن مجموعه جدید

داستان اشتباه کردن اشکال نداره

در یکی از آخر هفته­ های زیبای بهاری، پویا کوچولو به همراه خواهر بزرگترش پریا و مامان و باباش رفتن به دیدن مادربزرگشون که توی یه روستای زیبا زندگی می­کرد و یک مزرعه خیلی قشنگ داشت. پویا کوچولو که خیلی مزرعه مادربزرگشو دوست داشت، ازش اجازه گرفت و رفت توی مزرعه مشغول بازی شد. اون یه دونه چوب برداشت و دنبال مرغ و خروس­ها تو مزرعه می­دوید و لذت می­برد. اما حواسش نبود و یه دفعه چوب رو زد به یکی از بطری­های شیشه­ ای بزرگ مادربزرگ که توش ترشی انداخته بود. بطری شکست و ترشی­ها همش ریخت روی زمین. پویا که خیلی ناراحت شده و ترسیده بود، خرده شیشه­ ها رو جمع کرد و انداخت توی سطل زباله. ترشی ها رو هم سعی کرد زیر خاک پنهونشون کنه که خواهرش پریا رو دید که داره نگاهش می­کنه.

ظهر وقت ناهار، مادربزرگ از پریا خواست که توی آماده کردن سفره بهش کمک کنه. پریا هم نگاهی به پویا کرد و گفت: مادربزرگ! پویا می­خواد توی کارهای خونه به شما کمک کنه و کارهای ناهار رو خودش انجام بده. پویا هم که یاد بطری ترشی افتاده بود، هیچی نگفت و خودش سفره رو پهن کرد؛ بعد از خوردن ناهار هم، به مادربزرگش کمک کرد که سفره رو جمع کنه.

عصر مامان و بابا می­خواستند پریا و پویا رو ببرند کنار رودخونه تا با هم ماهیگیری کنن. ولی مادربزرگ که می­خواست برای شام بره خرید کنه از پریا خواست که بمونه و بهش کمک کنه. پریا بازم شونه خالی کرد و به مادربزرگ گفت: پویا ماهیگیری رو دوست نداره و می­مونه به شما کمک می­کنه. پویا هم مجبور شد چیزی نگه و قبول کنه.

فردای اون روز هم پویا علاوه بر کارهای خودش و کمک به مادربزرگ و مامان، کارهای پریا رو هم انجام داد تا اینکه بعدازظهر خسته شد و تصمیم گرفت همه­ چی رو به مادربزرگش بگه. وقتی داستان رو برای مادربزرگ تعریف کرد، مادربزرگ بهش لبخند زد، اونو بغل کرد و گفت: پویا جان! عزیز دلم، من دیروز از پشت پنجره دیدم که چه اتفاقی افتاد. میدونم که تو عمداً این کارو نکردی و خودتم از بی احتیاطی که کردی پشیمونی. منم تو رو می­بخشمت. البته منتظر بودم زودتر بیای و حقیقت رو به من بگی. یادتم باشه که هیچ وقت برای پنهان کردن اشتباهاتت، اجازه ندی که بعضی از آدما مثل پریا ازت سوء استفاده کنن. باید قوی باشی و اشتباهاتت رو بپذیری و تلاش کنی که دیگه تکرارشون نکنی.

پست قبلی
داستان پرتقال شجاع
پست بعدی
داستان سیب شیرین

نظرات - 1

شایسته

سلام. داستانهاتون که شیرین و کوتاهه خیلی عالیه. بخصوص برای بچه های کوچیک.


پاسخ مدیریت: سپاسگزاریم. امیدواریم بقیه داستانها و مطالب سایت هم مورد پسندتون باشه.

ارسال نظرات